در من به تجلی باش،ای عشق اهورایی
بگذار رها باشم از وحشت تنهایی
آرام کن آرامم،با سحرکلام خود
یک عمر بمان در من،ای جلوه ی زیبایی
این نخل وجودمن،این دست نجیب تو
این روح پریشانم،با این همه شیدایی
گم گشته رهی بودم،سرگشته و ناپیدا
تو ناجی من بودی،تو مایه ی پیدایی
باغ است و گل و ریحان،ای بسته به تار جان
من محو حضور تو،ای ماه تماشایی