loading...
Sincere
Nazli بازدید : 10 پنجشنبه 10 مرداد 1392 نظرات (0)

یادم یاشد

فردا راجلو بیندازم

و ساعتم را کوک کنم روی چه وقت!

فردا باران بگیرد

بیاید تا نزدیکی های عصر و برگردد

یادم باشد اگر آهسته گام بردارم

دیرتر شب می شود

و

آفتاب گردان ها

چند دقیقه دیرتر لال می شوند...

چیزهای دیگر هم یادم باشد!

یادم باشد

یادم باشد

یادم باشد

"دوستت دارم"

Nazli بازدید : 11 پنجشنبه 10 مرداد 1392 نظرات (0)

در من به تجلی باش،ای عشق اهورایی

بگذار رها باشم از وحشت تنهایی

آرام کن آرامم،با سحرکلام خود

یک عمر بمان در من،ای جلوه ی زیبایی

این نخل وجودمن،این دست نجیب تو

این روح پریشانم،با این همه شیدایی

گم گشته رهی بودم،سرگشته و ناپیدا

تو ناجی من بودی،تو مایه ی پیدایی

باغ است و گل و ریحان،ای بسته به تار جان

من محو حضور تو،ای ماه تماشایی

Nazli بازدید : 8 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

خوبم

چشمهایم را می بندم!

زمان را متوقف می کنم!

مسافت ها را از بین می برم!

و تو را تا ابد در آغوش می گیرم.

دلم برای آغوش گرمت تنگ است...

Nazli بازدید : 10 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

 

 

امروز اگه از من جدا باشی دلواپس فردای تو نیستم

دنیا شبیه روزگارم نیست من مرد رویاهای تو نیستم

 

من در حد و اندازه تو نیستم سهم تو خورشیده؛نه خاموشی

من عاشقانه میگذرم از تو گاهی چه دلچسبه فراموشی

 

 

باور کن این روزا به غیرازمن چیزی تو رویاهات اضافی نیست

باید با قرص هام مهربونتر شم بعدازتو روزی دوتا کافی نیست

 

ما قول دادیم مال هم باشیم ما قول دادیم اینو میدونم

 با گریه میگی مرده و قولش،نامردم و قولم رو میشکونم

 

میرم با اینکه عاشقت هستم میرم  و  چشمای تری دارم

کاش بدونی که برای تو ارزوهای بهتری دارم

Nazli بازدید : 18 دوشنبه 17 تیر 1392 نظرات (0)

یکـــ گل را تصــور کن!

گلی که با تمــامِ وجــود می خواهـی اش...

دلت ضـعـف می رود برای شَهـدَش که کـامَت را شیـرین کند...

عطـرش که مستـت کند...

و زیبــائی اش که صفـابخش حیـاتـت باشـد...

بنـد بنـدِ وجـودت می خـواهـد بچینـی اش...

ولــی...

از تـرسِ اینـکه مبـادا پژمـرده اش کنی!

با حســرت از دور فقط تمـاشـایش می کنی...

چون اگر حتی یکـــ گلبــرگ از گلبـرگهایش کــم شود!

هرگـز خـودت را نخواهی بخشیــد...!

از سـویِ دیگـر...

فکر دستهای یکـــ غریبه که هر آن ممکن است گلت را بچینند دیوانه ات می کند!!  

 جـز خـودت و خـدا کسـی نمی داند که جــانت به جانِ آن گُل بستــه است...

و تـو داری با ایـن تـرس روزهـا را به سختـی شب می کنـی...

و آرزو داری ای کــاش می شد تابلــوئی بود کنـار گُلت که رویش نـوشتـه بود:

این گل صــاحب دارد...

Nazli بازدید : 15 پنجشنبه 13 تیر 1392 نظرات (0)

کاش گاهی وقتا خدا از پشت اون ابرها می اومدبیرون

و گوشم رو محکم میگرفت و داد می زد:

آهای بشین سر جات!اینقده غزنزن!همینه که هست...

بعد یه چشمک می زد و آروم تو گوشم میگفت:همه چی درست میشه...

Nazli بازدید : 16 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)

چائی هایت را تلخ نخور

یک بار نگاهم کن

تمام قندهای دلم را برایت آب می کنم...

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 43
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 23
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 23
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 34
  • بازدید کلی : 2,151